بخش سوم | امیدواری در عاشورا و رابطه آن با جامعه
امید، نیروی «محرکه» و «مولّد» جامعه است اگر در جامعه ای امیدواری نباشد آن اجتماع به آینده خوش بین نیست پس برای بهتر شدن هم کاری انجام نمی دهد در رکود، یکنواختی مزمن و عقب گرد سیر می کند. سرانجام خوبی هم نخواهد داشت. انسان به امید زنده است ناامیدی انواع «آسیب»، «وخامت» و «نابسامانی» اجتماعی را به دنبال دارد. جلوگیری از «رشد» و «توسعه» سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و... از پیامدهای منفی ناامیدی است. جامعه ناامید به دلیل فقدان روحیه امیدواری، جامعه ای بی تفاوت و بدبین است. این ناامیدی در مقیاس کوچکتر در خانواده و همچنین برای خود فرد هم تاثیر منفی دارد.
در واقعه عاشورا و در نهضت عاشورا در اوج مشکلات و ظلمی که به سپاه سیدالشهدا شد اما روحیه امید در سپاه امام موج میزد.
در واقعه عاشورا اتفاقاتی افتاد که اگر یکی از آنها در زندگی برای ما پیش بیاید، ناامید میشویم اما در کربلا رخ داد! مجموعهای از عوامل دست به دست هم دادند اما امام حسین(ع) ناامید نشد و باز هم فرمود:
«اَللّهُمَّ أَنْتَ ثِقَتي في كُلِّ كَرْب، وَ أَنْتَ رَجائي في كُلِّ شِدَّة، وَ أَنْتَ لي في كُلِّ أَمْر نَزَلَ بِي ثِقَةٌ وَ عُدَّةٌ، كَمْ مِنْ هَمٍّ يَضْعُفُ فيهِ الْفُؤادُ وَ تَقِلُّ فيهِ الْحيلَةُ، وَ يُخْذَلُ فيهِ الصَّديقُ وَ يُشْمِتُ فيهِ الْعَدُوُّ، أَنْزَلْتُهُ بِكَ وَ شَكَوْتُهُ إِلَيْكَ، رَغْبَةً مِنِّي إِلَيْكَ عَمَّنْ سِواكَ، فَفَرَّجْتَهُ عَنّي وَ كَشَفْتَهُ، فَأَنْتَ وَلِىُّ كُلِّ نِعْمَة، وَ صاحِبُ كُلِّ حَسَنَة وَ مُنْتَهى كُلِّ رَغْبَة»؛ (خداوندا! تو تكيه گاه من در هر اندوه، و اميد من در هر شدّت و ناراحتى هستى، و تو در هر مشكلى كه براى من پيش آيد، پشت و پناه منى، چه بسا اندوهى كه قلب، در آن ناتوان و چاره در آن اندك و دوست در آن خوار مى شد و دشمن شماتت مى كرد و من همه آنها را به پيشگاه تو آوردم و شِكوه نمودم، تا از همگان بريده و تنها به تو رو آورده باشم و تو مرا از آن گرفتاري ها نجات بخشيدى، تو ولىّ هر نعمت، و صاحب هر كار نيك و خير و منتهاى هر مقصودى) (١)
عوامل بیرونی در ناامید کرد فرد و جامعه
مقاومت منفی بافان مقابل حرکت امام حسین(ع)؛ در تاریخ که مشاهده میکنیم می بینیم که آنهایی که منفی بافی میکردند آدمهای خیرخواهی بودند و از بنیامیه بدشان می آمد، اما منفیباف بودند. شاید بیش از بیست مورد از این آدمها در کنار امام حسین(ع) حضور داشتند. یکی از آنها «ابوبکر بن عبدالرحمن مخزومی» می باشد. او یکی از فقهای سبعه مدینه بود یعنی هفت فقیه و مرجع و عالم بزرگ در مدینه بودند که محل مراجعات احکام و مسایل مردم بودند.
وقتی که امام حسین(ع) از مکه عازم کوفه میشد نزد حضرت آمد و گفت: پسرعمو (این فرد با امام نسبت فامیلی داشتند)، شما که دیدید مردم عراق با پدرتان چه کردند، با برادرت امام حسن(ع) چه کردند، اینان که به شما وعده یاری دادهاند، شما را میکشند. این یعنی آن شخص وضعیت کوفه را میداند و چنین میگوید؛ اما باز هم حضرت(ع) پاسخ داد: هرچه خدا بخواهد همان است. با این وجود این فرد جزو افرادی است که در آن شرایط انرژی منفی و ناامیدی سر می دهد.
در جامعه ما هم افرادی هستند که با اینکه از موقعیت و جایگاه انقلاب و نظام اسلامی خبر دارند و به جای آنکه امید را در جامعه بوجود بیاورند با منفی بافی و بیان نقاط ضعف و جلوه دادن آن باعث ایجاد ناامیدی در جامعه میشوند.
مقام معظم رهبری در باره امید آفرینی در جامعه میگویند:
بعضیها خیال میکنند امیدآفرینی پنهان کردن ضعفها است، خودفریبی است؛ نه، ضعفها هم باید بیان بشود، اشکالی ندارد؛ امّا در کنار بیان ضعفها بایستی امیدآفرینی هم بشود، آینده و افق روشن در مقابل چشم قرار بگیرد و نشان داده بشود. وضع ما بحمداللّه وضع خوبی است. ما امروز باید این آیهی شریفه را در نظر بگیریم: «وَ لا تَهِنوا»، سست نشوید، «وَ لا تَحزَنوا»، اندوهگین نشوید، «وَ اَنتُمُ الاَعلَون»، شما برترین هستید، «اِن کُنتُم مُؤمِنین»(٢)؛ ایمان شما موجب علوّ شما است، موجب برتری شما است. (٣)
نمونه ای دیگر از این شخصیت ها «ابو سعید خدری» است که هزار و صد و خردهای حدیث از او نقل شده و از اصحاب پیامبر(ص) است و پدرش او را در خندق خدمت پیامبر(ص) آورد در حالی که سیزده سالش بود، اما پیامبر اکرم(ص) به دلیل سن کماش اجازه نداد که در جنگ حاضر شود بعدها در جنگهای دیگر حضور داشت. او عاشق حضرت امیر(ع) و از راویان حدیث شریف غدیر «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ» است و با بنی امیه هم ارتباطی ندارد اما وقتی که امام حسین(ع) میخواست حرکت کند، گفت: من خیرخواه و مشفق شما هستم و دلم برایتان میسوزد. هر که به این مردم تکیه کند تیرش به خطا رفته است، اینان کسانی نیستند که پشت شما بایستند. (این شخص دروغ هم نگفته بود واقعا همین بود و خیرخواه بود)، اما این افراد میخواستند جلو هدف امام حسین(ع) را بگیرند.
گاه افراد و دوستان اطراف ما با منفی بافی، ناامیدی را در دل ما ایجاد میکند، باید مراقب این افراد بود و با امید دادن به خود و مشورت با انسان های خیر خواه و کسانی که خوبی ما را میخواهند در مسیر هدف خود قدم برداریم و مشکلات را حل کنیم و به هدف برسیم.
ابی عبدالله با علم به شهادت میخواهد مشروعیت حکومت یزید را از بین ببرد، امام با علم به اینکه به شهادت میرسد به سمت کوفه حرکت کرد این امر و حرکت فقط به خاطر اصلاح امت رسول الله و اعلام برائت از یزید و یزیدیان است که اسلام را به انحراف کشانده بودند.
آمار بالایی از این افراد وجود دارد اما همه آنها به یک مساله توجه ندارند اینکه امام حسین(ع) میداند آخر این کار شهادت است اما یک تکلیف است و باید مشروعیت یزید را از بین ببرد. امام حسین(ع) بین دو چیز مانده است، مقاومت و تسلیم. تسلیم شدن یعنی مُهر تایید پای حکومت بنی امیه، امام نمیخواهد تسلیم شود لذا حرکت حضرت مقاومتی است که به شهادت منجر میشود، درست مثل کسی که بگویند اگر در این راه قدم بگذاری مملو از مین است و از بین می روی اما این حرکت او راه را باز می کند؛ ابی عبدالله با علم به شهادت میخواهد مشروعیت حکومت یزید را از بین ببرد.
امیدواری در مقابل بمباران ناامیدی
ام سلمه از امام حسین(ع) خواست که به کوفه نروند. وی به حضرت(ع) عرض کرد: پیامبر(ص) برایم تعریف کرد که شما را میکشند. «عبدالله بن مطیع» جلو حضرت را گرفت که نرو! این بمباران ناامیدی با آن وضعیت برای امام حسین(ع) مطرح می شد اما سیدالشهدا(ع) در اوج امید بود و این پیام در کربلا موج می زند. اکنون برخی یک بیماری را میبینند ناامید می شوند، در کنکور شکست می خورند ناامید می شوند، طلاق می گیرند، ناامید می شوند، مشکلات جامعه و... را می بینند نا امید می شوند، این اتفاقات پیش می آید اما اوج امید است که اهمیت دارد که حضرت سیدالشهداء(ع) در آن وضعیت در مناجات با خداوند باری تعالی فرمود: «اللَهُمَّ أَنْتَ ثِقَتِي فِي كُلِّ كَرْبٍ، وَأَنْتَ رَجَآئِي فِي كُلِّ شِدَّة».
نتیجه:
با توجه با مباحثی که در سه جلسه بیام شد، شخص و یا جامعه ای که ناامیدی باشد رشد نمی کند و این امر جلوی پیشرفت انسان و جامعه را میگیرد. ناامیدی باعث «آسیب»، «وخامت» و «نابسامانی» اجتماعی می شود. سید الشهدا با توجه به آن همه مشکلات و نابسامانی هایی که دشمن برای سپاه امام حسین علیه السلام ایجاد کرد اما ناامید نشد و روح امید را در سپاه خود نیز بالا می برد، شخصی که هدف الهی داشته باشد هیچ گاه نا امید نمی شود.
یک از درسهایی که از نهضت عاشورا و سیره سید الشهدا علیه السلام می توان گرفت این است که انسان با توجه به مشکلات که در جامعه و یا زندگی فردی هست نباید ناامید شود این به شرطی است که هدف زندگی انسان رضایت الهی باشد و توکل او به خداوند باشد، با این دید انسان مشکلات را رفع میکند و تلاش میکند و با امید آینده خود و جامعه را می سازد و به هدف خود می رسد.
١). مناجات های امام حسین(ع) در روز عاشورا، ارشاد مفيد، ص 447-488؛ تاريخ طبرى، ج 4، ص 321 (با مختصر تفاوت) و بحارالانوار، ج 45، ص 4.
2). سوره آل عمران، آیه 139
3). بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی ۱۴۰۲/۰۱/۰١
حجت الاسلام حامد میرزاخان، نماینده طلاب و فضلای مشهد در مجمع نمایندگان طلاب و فضلای حوزه